با گذر ایام آید داد رس
با گذر ایام آید داد رس او ولی از اولیا دینی نه کسخون ها جاری زمین را پاک او بهترین خلقی هم او فریاد رس
با گذر ایام دوران ای رها / می نویسم خاطرات از روز را / نامه اعمالی که یکسر آرزو / جاودانی آرزویی عیب لا
با گذر ایام آید داد رس او ولی از اولیا دینی نه کسخون ها جاری زمین را پاک او بهترین خلقی هم او فریاد رس
بین خلقی صلح کی ای عارفا خون دل خوردم به کی در انزوانازنین خالق تو دانایی به غیب کی شهودی خلق گیتی را رها
ینظرواالمؤمن به نورالله را یاد آور آیه صادر از خداحدّ ایمان علم و بینایی ببین قلب هر آگاه را بخشد ضیا
در گوشه ای نشسته ببودم که این ندا آمد به گوش من که بیا در کنار مازائر شویم قبر امامی که هشتمین ثامن حُجج علی شد و سلطان دین رضا
چو دیدی داد رس فریاد رس لا گره کاری چنان محکم گره هاتوسّل بر کسی کن نازنین دهر تو را یاری کند دور از بلایا
امامی یازده را آن زمانی به خاطر آخرت دنیا بخوانیبرایت یاوری گردد رهایی ز آتش اخروی دور ای فلانی
نقی را یاد علی را خاطر آور عطایی را کنی احسان که باوردمی احسان برایت حُسن هایی تو را پاداش هایی ای دلاور