فکر حالی کن ز فردایی جدا
بی صدا آئینه گوید حرف را گر بهاری را زمستانی دلافکر حالی کن ز فردایی جدا کار هر روزی همان روزی اداولی اله بایبوردی12 / 01 / 1399
۰
۳۶
با گذر ایام دوران ای رها / می نویسم خاطرات از روز را / نامه اعمالی که یکسر آرزو / جاودانی آرزویی عیب لا
بی صدا آئینه گوید حرف را گر بهاری را زمستانی دلافکر حالی کن ز فردایی جدا کار هر روزی همان روزی اداولی اله بایبوردی12 / 01 / 1399
از ولا دستی بگیری ، جام را ظرف دل سیراب گردد تشنه لاطالب آن جامی طلب از دست یار مهربان یاری که ساقی اولیاولی اله بایبوردی09 / 01 / 1399
آسمانی یار طالب از خدا رنگ چشمانش نجومی را نماهمچو ماهی مهر زیبا جلوه گر مهربان معصوم باشد بین ماولی اله بایبوردی07 / 01 / 1399
یادی کنم از شاعران ، از ابتدا ، تا انتهاتصویر هر یک را نما با رودکی از ابتدااز رودکی ، رودک دلا ، گویم برایت ، پندهابا چنگ گویم این سخن چنگی بزن افکار رااز شاعری حرفی م...