مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» منجمد یخ شد مبدّل اشک و آه

منجمد یخ شد مبدّل اشک و آه


در تمامی شب تو بودی سوگوار

اشک افشاندی مصایب پیش یار


ناگزیر از راه رفتن ناگهان

بانویی ظاهر چه زیبا بین مان


با نخستین دید بانو آن چنان

بی خود از خود گشته کاری می توان


مجلس آرا بود ما بین مجلسی

جنب نهر آبی چه گل ها اطلسی


آن چنان پوشش حجابی حوریان

رخ نمایان همچو خورشیدی جهان


با شکوه همواره در شادی و بزم

گوی سبقت برده از بزمی نه رزم


با چنان لحنی کلامش را نگاه

شادمان از شامگاهی تا پگاه


نیک بنگر تا چه بینی ای رها

جلوه زیبا را برابر پیش ما


آمدی جانا به آن کوهی همان

هر سعادت بر تو می گردد عیان


چشم افکندم به نهر آبی زلال

سبزه ها گل بوته هایش لا زوال


چون بهاری سبز و خرّم آن مکان

نغمه ها از شاخساری هر زمان


می رسد بر گوش هایم مردمان

لحظه ها آوای شادی هر زمان


همچو برفی در میان شاخی ملک

با تبسّم هر یکی شادی فلک


نغمه ای همگون چنان شد آشکار

هر که بشنیدش چو مستی جلوه یار


قلب یخ بسته ام چنان شد منجمد

چون شنیدم نغمه آرامی به جد


منجمد یخ شد مبدّل اشک و آه

با کمک لب دیدگانم گه به گاه


قطره اشکی شد چو آبی ای رها

از درون سینه برون از دیده ها


ای شما نور ابد را پاسدار

در تمامی لحظه هایی ماندگار


هر جنایت را مکافاتی دلا

یک حدی اندازه یک ای رهنما


هر وجودی را سرانجامی دلا

کیفری لازم به رفتن برملا


همچو باران لطف و رحمت کردگار

قطره ای از توده ابری یادگار


چشم ها قادر به دیدن نیست هان

رحمت پروردگاری مهربان


با چنان ذوقی توانا نوجوان

کارها شایسته دارد همچنان


گر زمین را قدرتی بیش ای بشر

هر نهالی را که وحشی هرز تر


با نگاهی خطِّ سیری را نشان

رهنما ما را هدایت هر زمان


زندگی فانی زمانی ترک هان

دور از دنیا شوی رو آسمان


روح و جسم از هم جدا شد ای رها

از تعلق جیفه دنیایی رها


ولی اله بایبوردی



فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب


  دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی   |   روانشناس ایرانی در لندن   |   ساخت وبلاگ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده