مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» کلِّ اعضایی زبان دارد دلا

کلِّ اعضایی زبان دارد دلا


دبِّ اکبر اصغری را کن نگاه

تا کنی سیری مسیری تا پگاه


ای که نشناسی غروبی را طلوع

جز گناهی کار دیگر لا شروع


کو حجابی تا بپوشد نور را

آفتابی جلوه ورزی در سما


ساحلی را بنگر آن دریا نورد

موج طوفان لحظه با کشتی نبرد


عدّه ای ارواح در آرامشی

جنب ساحل در رفاه آسایشی


چون پیام آور سمائی نغمه ای

دلنواز آمد به گوشم لحظه ای


همصدا ارواح با من نغمه را

در ترنّم بزم و شادی ای رها


همچو قدّیسی که افراد زمان

با ندایی واپسین بانگی همان


هر یک از آنان به شادی از مزار

شادمان بیرون بیایند با وقار


در میان اّرابه هایی آسمان

با سفیرانی پیام آور زمان


یک صدا همسوی با کرّوبیان

شادمانی هر زمانی هر مکان


با طلوع روزی بدیدم آسمان

لاجوردی صورتی رنگی همان


در حجابی زاده شد رخ آفتاب

دیدگان آدمی را بازتاب


ابری از گلبرگ ها دیدم بسی

دست هایم پر ز گل ها اطلسی


بانویی با تاجی از زیتون به سر

با شنل سبزی و پیراهن کمر


گشت ظاهر سرخ صورت چون مهان

با تبسّم دلنشینی ناگهان


سالیانی بس درازی انتظار

بی نیاز از خلق گیتی ای نگار


با فضیلت ماورایی همنشین

حس نوری عشق ایمانی همین


موهبت والا چو دیدم لحظه ای

قلب مجروح ام به ایما دیده ای


التیامی یافت چون دیدم تو را

یک نسیمی بوده ای از ماورا


همچو طفل از ترس یا رنجی دلا

سوی مادر من دویدم رهنما


اعتمادی کرد باید اعتماد

ذکر ربّانی به یاد آور به یاد


عشق را یادی وجودت را نگر

قطره ای از خون به وجد آید اگر


کلِّ اعضایی زبان دارد دلا

مهربان خالق خدایت را ثنا


روح را بنگر چه وقتی شادمان

هر زمان باید کند شادی همان


آن نخستین مادری را یاد هان

ریخت اشکی را ز دل بودش ز جان


ولی اله بایبوردی



فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب


  دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی   |   روانشناس ایرانی در لندن   |   ساخت وبلاگ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده