مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» تاجی از زنبق به سر مردان پیر

تاجی از زنبق به سر مردان پیر


چون به ساحل ما رسیدیم ای رها

نهر آبی هر گروهی را جدا


شعله ها دیدیم از آتش چنان

بین ما افتاد ارواحی همان


چون قلم موها خطوطی شعله ها

هفت رنگی را نمایان بین ما


از همان رنگین کمان از آفتاب

شد نمایان بین ما رنگی چه ناب


زیر گنبد آسمان زیبا دلا

وصف تاریخی یکایک ماجرا


تاجی از زنبق به سر مردان پیر

با سرودی تحت فرمان از امیر


بر تو بادا رحمتی از کردگار

تا ابد پاینده زیبایی است یار


از میان گل ها و نرمین سبزه ها

رهنوردان محتشم چون رد دلا


شد نمایان در برابر نهر آب

عدّه ای ارواح همچون آفتاب


تاجی از برگی به سر حیوان ها

هر یکی را بال هایی رو هوا


وصفی از تاریخ چون افسانه ها

باورش مشکل ولی حق برملا


رو بخوانی از زبان حزقیال

چار پایانی مجهّز هان به بال


از زبانی بشنو یوحنّا به قال

وصف حیوانی که دارد چار بال


هم عقیدت با نبی شد حزقیال

هم عقیدت اختلافی بین بال


گردنی با شانه هایی شیر دال

می کشید ارّابه ای را رو کمال


همچو طائر در فضایی طی هان

با طلایی بال هایی چون کمان


دیگر اعضایش سفیدی سرخ هان

رنگ آتش تابشی رنگین کمان


آن چنان سرخی چو در آتش فرو

رنگ آن ممکن نه تشخیصی به رو


استخوانش چون زمرد لحم ها

رنگ دیگر چون سفیدی برف را


کند و تند همگون چه موزون نغمه ها

با چنان صوتی چو داوودی دلا


بانوان با جامه هایی ارغوان

همچو زهره رقص پاکوبی همان


با وقار افراد دیدم یک طرف

شادمان شادی کنان شادی شعف


اشرف المخلوق بودش آدمی

با عزیزی مقتدر هر دم دمی


با چنان اندیشه هایی تابناک

همچو خورشیدی درخشان رو به خاک


تاجی از زنبق گلی رز سرخ هان

روح هایی جاودان بر سر همان


هر یکی بر دست دارد پرچمی

رو به جانب جایگاهی برتری


ولی اله بایبوردی


فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب


  روانشناس ایرانی در لندن   |   دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی   |   ساخت وبلاگ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده