چون هما خواهم کنم پروازها
تا دمی از خود رهایی عاقلا
از خودی از جمله هستی ها کنار
بی تعلّق پر کشم تا ماسوا
نا تنی خاکی برون سازم ز خود
تا به آن جایی روان جانب خدا
راه شیری را گذر تا کهکشان
همچو مرغ عنقای سی مرغی دلا
تا به آن جایی رسم همراه او
بگذرم از عرش با او آشنا
ما که از اویی به جانب او روان
در برابر آفتابی ذرّه ها
قطره با دریای قاموسی چه کار
در درون بحری روان تا انتها
بی خبر ماییم مستان را خبر
قطره خود دریای پنهان در سما
در فضایی جای گیری محترم
بشنوی آواز قدسی والیا
ولی اله بایبوردی
14 / 08 / 1396