مقتدر خالق که لا مغلوب هان
صاحب مهلت که تعجیلی مدان
بر محمّد آل او رحمت فرست
شکر یزدان می کنم من از نخست
ذاکرم یک ذاکری از ذاکران
لحظه ها را ده تهجد ورد جان
ای بسا مردم که شب روزش به رنج
کمترین مردم رسیدندش به گنج
یاد کن مرگی و خرخر سینه ها
جسم جانت لرز دارد ترس را
عافیت بردم بدان آرام جان
حمد رحمان آن من شد ای جهان
بر محمّد خاندانش صد سلام
شکر نعمت یاد لطفت ای همام
ذاکرم ذکری بگویم ای خدا
بنگرم بر خود به نجوا شکرها
ولی اله بایبوردی