یاد جبهه یاد سختی های جنگ
همچو فرهادیم در دست تیشه سنگ
عشق بازی های ما در این جهان
از جهان بگذشت تا رفت آسمان
من که با نام خدا عاشق شدم
همچو مجنون در جنون وامق شدم
در کویر عشق در دریای خون
جان به کف گیرم چو مجنون در جنون
جان چه باشد در مسیرت ای خدا
با منی هر لحظه من از تو جدا
در وجودم یاد مردان نبرد
یاد مردان سنگر و گرما و برد
یاد مردانی مبارز جان به کف
مرز را بین پر ز مردان صف به صف
گوشه سنگر ببین میعادِ عشق
خاک را بین در جبین کن یاد عشق
عشق یعنی خاک ، خاکی سجده کن
تا توانی نصف شب ها مویه کن
گریه بر اولادِ حقِ اهل بیت
گریه بر پاکان خاکی نیست ریب
گریه یعنی عشق داری با حیات
گریه یعنی صافی دل ای ممات
موت اصغر موت اکبر هست برم
این نشانِ عشق بازی رهبرم
والی ما می رود دشت جنون
تا شود غوّاص در دریای خون
ولی اله بایبوردی